برخي روزنامه هاي صبح امروز سرمقاله هاي خود را به موضوعات زير اختصاص دادند
* تهران امروز
روزنامه تهران امروز در يادداشت خود با عنوان "ناهنجاريهاي اجتماعي و رخوت سياسي "به قلم روحالله طباطبايي آورده است:در حالي كه با فروكش كردن التهاب سال 1388 و حوادث پس از انتخابات فضاي سياسي كشور در غيبت فعاليت اصلاحطلبان در عرصه رسمي شرايط آرامي را سپري ميكند .ناهنجاريهاي اجتماعي و فرهنگي اوج گرفته است.
در اين شرايط حتي سيماي ظاهري خيابانهاي تهران در نگاه نخست نيز تاييدكننده افزايش ناهنجاريهاي اجتماعي و اخلاقي است. شيوع بدحجابي، كمرنگ شدن حريمهاي اجتماعي، افزايش ناهنجاريهاي فرهنگي و افزايش هتك حرمت مقدسات ديني در عرصه جامعه موجب شده است تا علما و مراجع مذهبي و همچنين ائمه جمعه و طيف ارزشي در مواضع هفتههاي اخير خود نسبت به تشديد ناهنجاريهاي اجتماعي و فرهنگي هشدار بدهند.
اين هشدارها حاوي اين نكته است كه شرايط فرهنگي جامعه اگر چه در سالهاي اخير وضعيت مطلوبي نداشته است اما در چند ماهه اخير بهويژه در سال جديد نگرانكنندهتر شده است.
براي ريشهيابي اين پديده اگر چه پرداختن به ريشههاي كلاسيك و مباحث كليشهاي ضرورت است اما اين پرسش مطرح ميشود كه چه اتفاق جديدي در اين مقطع رخ داده است كه موجب تشديد ناهنجاريهاي اجتماعي و فرهنگي شده. پاسخ به اين پرسش را بايد در شرايط جديد و تغييرات رخ داده در طول يكسال اخير جست. به نظر ميرسد حوادث سال 1388 از چند بعد در شرايط فرهنگي و اجتماعي تاثيرگذار بوده است.
1 - سرخوردگي اقشار جوان كه ناشي از عملكرد نادرست سران معترضان و برخوردهاي سلبي و حذفي جريان مقابل بوده است موجب شده است تا اين يأس در اعتراضات سياسي و مدني به نوعي هنجارشكني در عرصه فرهنگي و اجتماعي منجر شود.
پيش از اين در اوايل دهه 70 نيز اين موضوع به نحو ديگري مطرح شده بود و جرياني كه اتفاقا صاحب قدرت در دولت سازندگي و مديريت وزارت علوم بود با سياسي شدن دانشگاهها و نشاط مدني دانشجويان و اعتراضات در دانشگاهها مخالف بود و ترجيح ميداد جريان دانشجويي عمدتا در بستر مسائل فرهنگي و ارتباطات غيرسياسي كه به صورت طبيعي به ناهنجاريهايي منجر ميشد گرايش پيدا كند كه در اين شرايط رهبر معظم انقلاب به صورت صريح مخالفت خود را با غيرسياسي شدن دانشگاه و فروكش كردن نشاط سياسي و اعتراضات دانشجويي بيان كرده و تاكيد كردند: «خدا لعنت كند دستهايي را كه قصد دارند دانشگاهها را غيرسياسي كنند.»
در شرايط فعلي نيز به نظر ميرسد همين خطر نه تنها در دانشگاه بلكه كل جامعه را تهديد ميكند و سرخوردگي سياسي ميتواند به ناهنجاريهاي فرهنگي و اجتماعي تبديل شود.
2 - اثر ديگر حوادث سال 1388 بر نسل جوان و خانوادهها را ميتوان «دينگريزي» يا «دينزدگي» در بخشي از نسل جوان و خانوادهها نام گذارد.
تخريب ارزشهاي ديني توسط بخشهايي از جريان اعتراضات و استفاده ابزاري از دين توسط بخشي از جريان مقابل موجب شده است تا آسيبهاي جدي به اعتقادات ديني در بخشهايي از نسل جوان و جامعه وارد شود و اين موضوعي است كه خود تهديد ديگري براي جامعه محسوب ميشود و به بروز ناهنجاريهاي فرهنگي شده است.
واقعيت آن است كه اتكا به ارزشهاي ديني و مقدسات براي حفظ نظام و حاكميت سياسي اگر چه در كوتاهمدت موجب تثبيت نظام ميشود اما در صورت عدم ترسيم اين ارزشها در درازمدت موجب آسيبپذيري آنان ميشود.
اين دو آسيب از دو سوي متفاوت موجب شده است تا زمينه ظهور ناهنجاريهاي فرهنگي تقويت شود، اكنون جاي طرح اين سوال وجود دارد كه روش صحيح برخورد با اين ناهنجاريها چيست؟
اگر چه در اين مجال اندك، فرصت پرداختن به اين پرسش نيست اما تعمل در نكات ذيل خالي از فايده نخواهد بود. با تقويت زمينههاي فعاليت سياسي و اجتماعي زمينه هدايت تحركات اجتماعي به مسيرهاي سالم و سازنده بايد فراهم شود، نشاط سياسي خود يكي از مهمترين دشمنان ناهنجاريهاي فرهنگي و اجتماعي است. برنامهريزي صحيح، علمي و متمركزي جهت بازسازي ارزشها در جامعه و بهبود چهره ديني انجام شود و در اين راه از علما و مبلغان ديني كه فعاليت سياسي و جناحي كمتري داشتهاند استفاده شود.نسبت به سالمسازي فضاي سياسي و فراهم كردن بستر براي فعاليت نيروهاي معتدل ميانهرو و پايبند به اخلاق در عرصه سياسي كشور اقدام شود. افراطيون هر دو طرف موجب گسترش ناهنجاري در فضاي سياسي و سپس تسري آن به فضاي اجتماعي و فرهنگي ميشوند.
همانگونه كه نسبت به اقدامات خلاف قانون و نامطلوب در حوزه سياسي و امنيتي حساسيت وجود دارد، نسبت به نفوذ جريانات فاسد و وابسته در حوزه فرهنگ نيز حساسيت جدي در مراجع نظارتي ايجاد شود، تذكر صريح آيتالله اميني به وزير ارشاد در انتقاد از عدم برخورد وزارت ارشاد با تخلفات غيرسياسي مطبوعات و بيتفاوتي نسبت به شرايط نامطلوب فضاي فرهنگي كشور خود گواهي بر اين موضوع است.
* ابتكار
روزنامه ابتكار درنگاه ويژه خود با عنوان "باز هم شكوه از نابساماني اخلاقي "به قلم محمدعلي وكيلي آورده است: باز هم شكايت از وضعيت بد حجابي جامعه و نوع پوشش آن فراگير و نگاهها به طرف دستگاههاي انتظامي معطوف شده است.
اينكه وضع پوشش عمومي جامعه نامناسب،غير متناسب با شأن يك جامعه اسلامي و حتي در قضاوت عدهاي بدتر از كشورهاي غربي است،جاي بحث ندارد و متدينان حق دارند ناراحت و عصباني باشند و اين حداقل حق آنان است كه انتظار اقدام عاجل داشته باشند. اما اين اولين بار نيست كه مردم شاهد تنزل و بي تفاوتي عمومي نسبت به پوشش و نوع روابط دختر و پسر هستند و در طول اين ساليان بارهاشاهد اوج گيري شكوهها در اين خصوص و اقدامات مقطعي بوده ايم و بعد از مدتي وضع بدتر از گذشته،ادامه يافته است چاره چيست؟ابهام مسئله در كجاست؟به نظر ميرسد اشكال مهم در حد و حدود جامعه اخلاقي است شاخص جامعه اخلاقي معلوم نيست عجيب اينكه جامعه اخلاقي با مشخصات ديني آن مورد اهتمام دستگاههاي فرهنگي ساز جامعه نيست و كمتر اتفاق افتاده كه ما شاهد بحث پيرامون چگونگي چنين جامعهاي باشيم. آناليز رفتار جامعه نشان ميدهد كه ما با جامعه اخلاقي، فاصله زياد داريم .
در يك جامعه اخلاقي، نيازها طبقه بندي شده ميباشند و سطح بندي اين نيازها به گونه ايست كه تا از يك سطح نيازها فراغت حاصل نيايد، نوبت به سطح بعدي نيازها نميرسد.
تا وقتي نيازهاي اوليه شامل خوراك،پوشاك،مسكن،غريزه جنسي تامين نباشد نيازهاي بالاتر مثل ايمني،محبت،احساس تعلق قلبي و باطني،احترام،حيثيت اجتماعي،رشد اخلاقي و معنوي پديد نميآيند و يكي از دلايل غير اخلاقي بودن جامعه اينستكه افراد هنوز در تامين نيازهاي اوليه خود گرفتارند و نوبت به نيازهاي متعالي شامل رشد اخلاقي و معنوي نرسيده است.
مي دانيم كار اگر "خوب " هم باشد ولي با آزادي صورت نپذيرد باعث رشد معنوي نخواهد بود در نقطه مقابل كار اگر "بد "هم باشد اما اجبار باعث انجامش شود باعث افت معنوي نخواهد شد. پس شرط كار خوب در يك جامعه، آزادي عمل است در جامعه بسياري از كارها كه بظاهر مصداق "خوب " هستند انجام ميپذيرد اما چون از روي اراده و آزادي عمل نيست،موجب رشد معنوي نميباشند و بسياري از اعمال و رفتار "بد " جامعه در نتيجه اجبار و نه از روي اختيار صورت ميپذيرد .اجبار محصول قوه قهريه نيست، شرايط اجتماعي،معيشت الزاماتي ايجاد ميكند كه نهايتاً يك جوان تحت تاثير اين الزامات، دست به اقداماتي ميزند كه مصداق فعل بد ميباشد.
بارها از طريق اين قلم يادآور شديم كه اگر بناست جامعهاي اخلاقي شود سه دسته نيرو لازم دارد.
نيروي باوراننده كه اخلاقي شدن جامعه را عهده دار ميباشد. نيرويي كه ميبايست با استدلال سعي كند " خوب " را چنان معرفي نمايد كه جامعه بپذيرند و " بد "را چنان بشناساند كه جامعه باور كند. اگر اين نيرو كار خود را به درستي به انجام رساند بخش عظيم جامعه قانع خواهند شد و اخلاقي زندگي خواهند كرد.مسئوليت اين نيرو برعهده حوزههاي عليه،دانشگاهها ورسانهها بخصوص صدا و سيماست
اكثريت عظيمي از مردم اگر به خوبي و با استدلال در جريان خوب و بد قرار گيرند به طور طبيعي كار خوب را انجام ميدهند و از كار بد گريزان خواهند شد.
عدهاي هم ممكن است با استدلال حاضر به ترك كار "بد " نشوند و معروفها را جدي نگيرند، آنگاه نوبت به نيروي انگيزاننده ميرسد اين نيرو مسئول نظام پاداش ميباشد به عبارت ديگر در جامعه بايد زمينه اجتماعي براي پاداش وجود داشته باشد كه اگر كسي به كارهاي خوب عمل كرد پاداش بگيرد و اگر كاربد انجام داد و حاضر نشد هنجارهاي جامعه را پاس بدارد آنگاه بخشي از پاداشهاي اجتماعي از او دريغ شود و محروميت اجتماعي شامل حالش گردد. اگر برغم انجام وظيفه نيروي انگيزاننده همچنان عدهاي حاضر به تمكين قواعد رفتاري جامعه ديني نبودند، آنگاه نوبت به نيروي وادارنده و بازدارنده ميرسد و جرم و زندان و جريمه ميتواند كارساز بيفتد.اما به دليل اينكه كار دو گروه اول و دوم سخت تر از گروه سوم ميباشد طبق معمول همواره به سراغ راحت ترين راه حل ميرويم و ترتيب نيروهاي ذكر شده براي رفتار سازي از آخر به اول ميشود يعني هرگاه هنجارشكني اوج ميگيرد و آمار بزه اجتماعي بالا ميرود و جامعه در نتيجه بحران رفتاري دچار تلاطم ميگردد همه انگشتها بطرف نيروي سوم يعني نيروي بازدارنده كه نيروي انتظامي و قضايي است نشانه ميرود.درحاليكه شرايط كنوني جامعه محصول يك پروسه است كه در آن نيروي باوراننده و انگيزاننده كوتاهي داشته اند و نتيجه اين شده است اگر اين دو نيروكار خود را به درستي انجام داده بودند وضع اين نبود و به طور طبيعي نيروي انتظامي نميتواند كار نيروي باوراننده را انجام دهد رفتاري كه ميبايست با استدلال تبديل به باورشود با بگير و ببند، تغيير نميكند اكنون كه بحث حجاب مسئله روز شده است ميتوان پرسيد كه دستگاههاي فرهنگ ساز پيرامون ضرورت،حدود و كاركرد حجاب در جامعه چقدر برنامه اقناعي داشته اند آيا در اين سي و دو سال سي و دو دقيقه برنامه اقناعي از طريق رسانه ملي ارايه شده است؟بنابراين وضعيت بدپوششي جامعه بايد تغيير كند اما راهش بگيرو ببند نيست مجموعه اخلاقيات جامعه ميبايست مورد توجه قرار گيرد و بستر رفتار خوب بايد فراهم آيد.نابساماني اخلاقي به وضعيت پوشش ختم نميشود،كم كاري،دروغ،تهمت،غيبت،حرام خوري،ربا،و...صدها رذيله اخلاقي قابل ذكر است كه فهرست بالا بلندي را تشكيل ميدهد و چهره جامعه را غيراخلاقي كرده است و همگان با مقياس نظام اخلاقي ديني وضع موجود را ارزش گذاري نمايند و آنگاه ببينند كه در كجا ايستاده ايم.
* سياست روز
روزنامه سياست روز در يادداشت خود با عنوان "خصوصيسازي در وزارت صنايع و مقاومت برخي از مديران "به قلم محسن امين آورده است:
در اخبار روزنامههاي پنجشنبه گذشته خبري مطرح شده بود كه مشاور محترم وزير صنايع اعلام نمودهاند كه مديران وزارت صنايع براي پيشبرد توسعه صنايع كشور متقاضي به تاخيرافتادن واگذاري شركتهاي ايران خودرو و سايپا ميباشند آنچه كه از شواهد و قرائن در سالهاي اخير ميتوان استنباط كرد اين است كه ايشان به همراه تعدادي ديگر از مديران وزارت صنايع كه سابقه سي سال خدمت در اين وزارتخانه را دارند و در طي اين سالها هم هميشه در مسئوليتهاي تصميم ساز بودند در مقابل اجراي قوانين خصوصي سازي مقاومتهاي موثري نمودهاند كه متاسفانه باعث كند شدن خصوصيسازي در اين وزارتخانه گرديده يا مديريت شركتهاي واگذار شده به بخشهاي حتي عمومي مانند سهام عدالت يا صندوقهاي بيمهاي و تامين اجتماعي هنوز در اختيار مديران وزارت صنايع ميباشد.
شركتهاي ايران خودرو و سايپا طبق برنامه چهارم ميبايستي واگذار شوند كه اين امر با مقاومت مديران اين وزارتخانه تاكنون به تاخير افتاده است طي هفتههاي اخير كه طبق مصوبات قانوني قرار شد اين دو شركت واگذار شوند، باز هم شاهد اظهارات اين مشاور محترم بودهايم كه البته اين اظهارات معمولا با اقداماتي نيز همراه است، كه كمترين پيامد آن اين است كه روند خصوصيسازي را در اين وزارتخانه كند كرده است. در ذيل به مواردي كه باعث عدم واگذاري يا عدم اداره شركتها توسط خريدار يا تحويل گيرنده واقعي شركت شدهاند اشاره ميشود.
1-در سال 83، بيست درصد شركت توسعه صنايع ملي با مصوبه دولت به سازمان تامين اجتماعي بابت مطالبات اين سازمان واگذار شد كه حتي سهام هم به نام اين سازمان منتقل گرديد. اما در اثر پيگيريهاي پشت پرده برخي اين20 درصد به وزارت صنايع برگشت داده شد. اگرچه مصوبه اخير با مخالفت كميسيون تطبيق مصوبات دولت كه در مجلس مستقر ميباشد مواجه شد و دستگاههاي نظارتي ديگر نيز اين مصوبه را خلاف دانستند.
3-شركت كشتي سازي خليج فارس ISECO كه در بندرعباس مستقر است براساس مصوبه دولت به سازمان تامين اجتماعي واگذار شد و اين سازمان هم مبلغي حدود 30 ميليارد تومان براي توسعه شركت هزينه كرد اين واگذاري هم راه به جايي نبرد و طي مصوبهاي با قيد دو فوريت در دولت دوباره اين شركت به وزارت صنايع بازگشت.
3-در جريان فروش30 درصد شركت فولاد مباركه، صندوق بازنشستگي شركت فولاد مباركه خود يكي از خريداران اصلي بود كه تا روزهاي آخر در رقابت حضور داشت، در اثر فشارهايي كه از بالا و افكارعمومي به وزارت صنايع وارد شد صندوق بازنشستگي فولاد مباركه عقب نشيني كرد. اما در سالهاي اخير با كمكهايي كه شركت فولاد مباركه به صندوق بازنشستگي اين شركت نموده توانسته است سهام تعدادي از شركتهاي زيرمجموعه فولاد را خريداري كند.
4-با وجود اينكه 35 درصد سهام شركت فولاد مباركه متعلق به سهام عدالت و حدود 20 درصد از آن سازمان تامين اجتماعي ميباشد اما با نفوذ برخي مديران وزارت صنايع تنها با داشتن 20 درصد سهام اين شركت، انتخاب مديرعامل توسط مديران وزارت محترم صنايع اخير انتخاب شدهاند.
5-دوسال پيش درجريان فروش فولاد خوزستان فردي از بخش خصوصي مبادرت به خريد 20 درصد از سهام اين شركت نمود كه طبق اخبار رسيده، برخي مديران وزارت صنايع از جمله همين آقاي مشاور كه نقش اصلي را در اين گونه موارد بر عهده دارد، از حضور نماينده خريدار در هيات مديره جلوگيري كرد. و از پرداخت سود سهام به نامبرده خودداري نموده اند.
6-در جلسه مجمع شركت مس كرمان كه هم اكنون توسط وزارت صنايع اداره ميشود مديران سازمان تامين اجتماعي درصدد بودند يك نفر را به عنوان نماينده خود و ديگر سهامداران غير دولتي به هيات مديره بفرستند. اما ايشان كه جزو اداره كنندگان مجمع بودند با تعطيل كردن مجمع مانع از ورود حتي يك عضو از طرف سازمان تامين اجتماعي يا ديگر سهامداران در هيئت مديره شدهاند تا در هيات مديره احدي غير از مديران وزارت صنايع يا افراد غير هماهنگ حضور نداشته باشد. دولت خدمتگزار نهم و دهم كه خصوصي سازي در آن روند پرشتابي به خود گرفته است به خصوص وزير محترم صنايع ميبايستي به موارد فوق كه با دلسوزي مطرح شده است رسيدگي نمايند. اسناد، مدارك و شواهد همگي براي موارد فوق موجود ميباشد.
* رسالت
روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان " سرمايه گذاري در بخش نفت و گاز " به قلم محمد كاظم انبارلويي آورده است:وزير محترم نفت در نمايشگاه پانزدهم نفت و گاز گفت: در بخش نفت و گاز طي برنامه پنجم توسعه200 ميليارد تومان سرمايه گذاري مي كنيم. يكصد سال از كشف نفت در ايران مي گذرد. طي يكصد سال گذشته دولت هاي قبل و پس از انقلاب تنها از عوايد حاصل از استخراج نفت خام و صادرات آن به خارج] نه حتي فروش نفت در داخل[ ارتزاق مي كردند در اين مورد مي شود اضافه كرد كه سهم گاز در اين ارتزاق صفر بوده است و هيچ گاه روي ارزش افزوده سرمايه شركت ملي نفت حسابي باز نشده است. سئوال اين است سرمايه گذاري در بخش نفت و گاز بويژه پس از انقلاب چقدر بوده و ارزش افزوده آن چه تقويمي دارد؟
وزير محترم نفت در نمايشگاه پانزدهم نفت و گاز گفت: در بخش نفت و گاز طي برنامه پنجم توسعه200 ميليارد تومان سرمايه گذاري مي كنيم.
يكصد سال از كشف نفت در ايران مي گذرد. طي يكصد سال گذشته دولت هاي قبل و پس از انقلاب تنها از عوايد حاصل از استخراج نفت خام و صادرات آن به خارج] نه حتي فروش نفت در داخل[ ارتزاق مي كردند در اين مورد مي شود اضافه كرد كه سهم گاز در اين ارتزاق صفر بوده است و هيچ گاه روي ارزش افزوده سرمايه شركت ملي نفت حسابي باز نشده است.
سئوال اين است سرمايه گذاري در بخش نفت و گاز بويژه پس از انقلاب چقدر بوده و ارزش افزوده آن چه تقويمي دارد؟
اين سوال بر سرمايه شركت ملي نفت به عنوان يك بنگاه اقتصادي بزرگ ترتب دارد نه بر دارايي هاي آن] مخازن نفت جزء دارايي هاي شركت ملي نفت است [ طي سال هاي گذشته ارزش افزوده سرمايه شركت ملي نفت در كدام رديف از رديف هاي درآمدي قسمت سوم بودجه پيش بيني شده است؟ بدين ترتيب همه ساله درصدي از ارزش توليد نفت خام را ] بخوانيد دارايي شركت[ به عنوان سود يا به عنوان ماليات از شركت ملي نفت به خزانه واريز كرده ايم در صورتي كه ماليات و سود، تعريف خاص خود را دارد و بر عملكرد بنگاه مترتب است نه بردارايي بنگاه! ماليات و سود از اقلام ترازنامه اي نيستند بلكه از اقلام سود و زيان مي باشند.
907 شركت داخلي در نمايشگاه بين المللي نفت و گاز به طور فعال شركت كرده اند. اين شركت ها طي سال هاي پس از انقلاب بويژه سال هاي اخير در حوزه نفت و گاز ميلياردها دلار سرمايه گذاري كرده اند. ردپاي ارزش افزوده سرمايه گذاري اين شركت ها كه عمدتا دولتي مي باشند در بودجه سنواتي منعكس نيست.
سود خالص شركت ملي نفت به عنوان بزرگترين بنگاه اقتصادي كشور مي تواند مصداق عيني ارزش افزوده حاصل از جمع جبري درآمد هزينه شركت باشد، متاسفانه به خزانه به عنوان درآمد عمومي واريز نمي شود.
طي سال هاي84 و85 و86 و87 و88 و89 به منظور تامين منابع لازم براي انجام هزينه هاي سرمايه اي سود خالص شركت ملي نفت به حساب هاي اندوخته هاي قانوني و افزايش سرمايه دولت در شركت هاي تابع نفت منظور مي شود ]بخوانيد دپو مي شود[ مفهوم اين مصوبه اين است كه ارزش افزوده سرمايه گذاري هاي ميلياردي در نفت هيچ گاه به عنوان درآمد عمومي متعلق به صاحبان سهام (دولت) نبوده بلكه مجددا به داخل شركت تزريق شده است.
اين در حالي است كه همه ساله شركت ملي نفت درصدي از ارزش نفت خام را به عنوان سهم خود از دولت مطالبه مي كند.
اگر اين روند ادامه داشته باشد در گذشته كه دولت و ملت از چشيدن طعم شيرين ارزش افزوده سرمايه گذاري هاي كلان در حوزه نفت و گاز محروم بوده اند، در آينده هم محروم خواهند ماند و شركت ملي نفت در چشم انداز20 ساله هيچ افق روشني براي دستيابي به اين مهم به دست نمي دهد.
به نظر مي رسد مسئولان نفتي اگر پاسخي به اين پرسش بدهند كه ارزش افزوده ميلياردها دلار تخصيص سرمايه گذاري طي اجراي چهار برنامه توسعه تاكنون چقدر بوده و در كدام يك از سرفصل هاي حساب هاي ملي يا حتي تراز مالي شركت نفت انعكاس دارد، مي توان افق روشني براي آينده تصور كرد.
به راستي اگر اين سرمايه گذاري ها در حوزه صنعت و كشاورزي، گردشگري و ساير حوزه ها صورت مي گرفت بازده آن به سرعت در فضاي «كسب و كار» رخ نشان مي داد. به نظر مي رسد يكي از راهكارهاي مبارزه با فقر و ايجاد فضاي رونق و توسعه را بايد در همين رهگذر جستجو كرد.
* كيهان
روزنامه كيهان در يادداشت روز خود با عنوان "آرايش رزم در محفل بزم ! " به قلم حسين شريعتمداري آورده است:يادداشت امروز در پي آن است كه با استناد به شواهد و قرائن موجود، تصويري گويا از اردوگاه فروپاشيده فتنه گران ارائه دهد. در ترسيم تابلوي پيش روي از برخي اخبار موثق ولي ناگفته و منتشر نشده نيز استفاده شده است. اخباري كه شماري از افراد نزديك به اردوگاه فتنه با احساس مسئوليت ديني و ملي و به قيد غليظ و شديد براي مخفي ماندن نام خويش در اختيار نگارنده گذاشته اند. اين تابلو كه در پي ترسيم آن هستيم فقط چند صحنه از اردوگاه ياد شده را به نمايش مي گذارد و شرح بيشتر به فرصتي يا فرصت هاي ديگر موكول مي شود. ترسيم اين تابلو، از آن روي اهميت دارد كه اين روزها سران فتنه و رسانه هاي بيروني حامي فتنه نعل وارونه مي زنند و بعيد نيست برخي از ساده انديشان نيز «ردپا» را ديگرگونه تلقي كنند!
1- استاد دانشكده پزشكي در آزمون باليني دانشجويان پزشكي از دانشجويي پرسيد؛ فرض كنيد بيمار شما به عمل جراحي نياز دارد و بايد او را با استفاده از داروي هوش بري كلروفرم بيهوش كنيد، چه ميزان از اين دارو براي هوش بري او به كار مي بريد؟ و چگونه؟ دانشجو در پاسخ گفت؛ ابتدا 4 قاشق غذاخوري از محلول كلروفرم به او مي خورانيم و بعد... استاد ابرو درهم كشيد و دانشجو با نگاه به چهره استاد متوجه شد كه جواب به خلاف داده و در خلاف گويي به گزاف هم رفته است، با عجله گفت؛ استاد! اجازه بدهيد كمي فكر كنم و استاد شانه بالا انداخت و گفت؛ بايد پيش از اين فكر مي كردي، متاسفانه بيمار شما با همان تجويز اوليه، فوت كرده و جان به جان آفرين داده است!
در اظهارنظر سران فتنه و مواضع آنان كه اين روزها و هر از چندگاه بر زبان مي آورند و يا - به فرموده!- بر كاغذ مي دوانند دقت كنيد. تمامي آنها در يك نقطه اشتراك نظر دارند، اگرچه اين نكته را به تلويح و نه تصريح ابراز مي دارند. آن نكته اين كه مي دانند پروژه فتنه در اولين فاز حركت آن كه تجويز مثلث بيروني آمريكا، انگليس و اسرائيل بود، مرده است و از آنجا كه سران فتنه هويت خويش را آشكارا و بي پرده- و در توهم پيروزي- به مثلث ياد شده گره زده بودند، اكنون باور كرده اند با مرگ فتنه، آنها نيز مرده اند و يا اگر نمرده باشند، دستكم اين كه دچار مرگ مغزي شده اند و زندگي نباتي دارند! مديريت بيروني فتنه هم درباره سران فتنه دقيقاً به همين باور رسيده است. بعد از حماسه هاي بي نظير 9 دي و 22بهمن 88 مديران بيروني فتنه كه تا آن هنگام وانمود مي كردند همه تخم مرغ هاي خود را در سبد سران فتنه نهاده اند، به يك چرخش يكصدو هشتاد درجه اي دست زدند كه قطع اميد كامل آنها از كارآمدي فت